سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راوی حکایت های باقی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

حسرت

این روزها روزهای خیلی سختیه برای من.اسم این شعر رو یه دوست ارزشمند که تو این روزای سخت کنارمه انتخاب کرد.

 

 

حسرت

 

حال دلم غمگین تر از آن است که دیدی

یا هرچه از پروانگی هایم شنیدی

دردانه ام،حسرت به دل ماندم که که یک بار

ای کاش حزن این صدا را می شنیدی

یا اینکه با دستان معصومت کمی هم

نقشی برای چشم هایم می کشیدی

دنیا مگر شقّ القمر می شد اگر تو

یک لحظه در آغوش من می آرمیدی

در خوابگاه گیسوانم لحظه ای چند

یک بوسه و چندی نوازش می خریدی

با عطر آرام تنت می شد کمی هم

تا اوج امن شانه هایم می پریدی

گم کن مرا و فکر کن اصلاٌ نبودم

وقتی برای چشم من خواب بعیدی

 

م.فهیم