سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راوی حکایت های باقی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

حسرت

این روزها روزهای خیلی سختیه برای من.اسم این شعر رو یه دوست ارزشمند که تو این روزای سخت کنارمه انتخاب کرد.

 

 

حسرت

 

حال دلم غمگین تر از آن است که دیدی

یا هرچه از پروانگی هایم شنیدی

دردانه ام،حسرت به دل ماندم که که یک بار

ای کاش حزن این صدا را می شنیدی

یا اینکه با دستان معصومت کمی هم

نقشی برای چشم هایم می کشیدی

دنیا مگر شقّ القمر می شد اگر تو

یک لحظه در آغوش من می آرمیدی

در خوابگاه گیسوانم لحظه ای چند

یک بوسه و چندی نوازش می خریدی

با عطر آرام تنت می شد کمی هم

تا اوج امن شانه هایم می پریدی

گم کن مرا و فکر کن اصلاٌ نبودم

وقتی برای چشم من خواب بعیدی

 

م.فهیم

 


تلخ و شیرین

حس می کنم دیگه  احتیاجی به توضیح واضحات نیست...

 

تلخ و شیرین

 

من ساده می گویم ولی تو سخت باور کن

خوبم تمام دردهایم رفت باور کن

حجم هوا ابریست اینجا ،جای تو خالی

خشکم، نمی بارم، خیالت تخت باور کن

گل کرده ام در باغ آغوشت، چه شیرینی!

از شاخه میچینم تورا هر وقت، باور کن

بگذار بی پروا بگویم، دوستت دارم

می سوزم از این آتش سر سخت باور کن

باران که باشی واژه هایم سبز خواهد شد

پر میکشم تا آسمان هفت باور کن

 

م.فهیم

 

 

 


ساعت تلخ

بعد از مدت ها، به لطف و تشویق یکی از دوستان خوبم، دستم به نوشتن باز شد.

 

 

ساعت تلخ

 

دیروز گر چه سخت ولی امروز هم گذشت

از سایش زمان و عقربه انگار خسته ام

بیچاره من که با همه تنهاییم هنوز

از تکیه دوباره به دیوار خسته ام

دلشوره های من همیشه به من راست گفته اند

از بیقراری و تب و آوار خسته ام

یاری نکرد مرا شب که اینچنین

از چشم های خسته و نم دار خسته ام

دستی به چانه میزنم اما هنوز هم

از خاطرات و بوسه به سیگار خسته ام

شعری نوشتم و برگی سیاه شد

از شعر و دفتر و قلم این بار خسته ام

 

م.فهیم

 


حس تو...

 نوشتن حس قشنگی داره،خاصه وقتی که انگیزه ای هم باشه. خوشحالم از اینکه دوباره قلم من رو یاری کرد.

 

 

حس تو

 

در خاطرم امشب تو را،تا مرز خواهش می برم

چون شانه در گیسوی تو،دست نوازش می برم

جنگل به جنگل سینه ام،آتش به آتش موی تو

این آتش زلف تو را،امشب به سازش می برم

با دست هایت یک نفس،حس می کنم بوی تورا

با بوسه لب های تو را،امشب به چالش می برم

سیب و انار و میوه ی،ممنو عه در دامان تو

دستی برای چیدنش،مستانه،سرکش می برم

من عاشق یک دسته گل،از باغ چشمان تو ام

امشب تمام باغ را،بهر شمارش می برم

 

م.فهیم